to be deprived, to be dispossessed, to be despoiled, to become disadvantaged, to become bereft, to be denied
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از مصاحبت دوست خود محروم شدم.
I was deprived of my friend's companionship.
مجرمان از حقوق مدنی خود محروم شدند.
The criminals were deprived of their civil rights.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «محروم شدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/محروم شدن